تصاحب بازارها؛ نقطه عطف تولید
امروز در دنيا کشوري نميتواند دور خودش ديوار بکشد و بخواهد به تنهايي توليد رقابتپذير داشته باشد. گرفتن بازارهاي دنيا براي توليد نقطه عطف است و اگر کشوري بخواهد توليد را رقابتي کند تا چرخ آن بچرخد بايد بازار بزرگ با تيراژ بالا داشته باشد ولي نبايد متکي به بازار داخل کشور باشد و به همين دليل هم بايد بتوانيم روابط بسيار خوبي حتي با همسايگانمان که بازار خوب منطقهاي هستند يا کشورهاي مسلمان که ميتوانند رابطه خوبي با ما داشته باشند، داشته باشيم.
حمیدرضا صالحی
امروز در دنيا کشوري نميتواند دور خودش ديوار بکشد و بخواهد به تنهايي توليد رقابتپذير داشته باشد. گرفتن بازارهاي دنيا براي توليد نقطه عطف است و اگر کشوري بخواهد توليد را رقابتي کند تا چرخ آن بچرخد بايد بازار بزرگ با تيراژ بالا داشته باشد ولي نبايد متکي به بازار داخل کشور باشد و به همين دليل هم بايد بتوانيم روابط بسيار خوبي حتي با همسايگانمان که بازار خوب منطقهاي هستند يا کشورهاي مسلمان که ميتوانند رابطه خوبي با ما داشته باشند، داشته باشيم. از اين رو بايد سياستهاي تنشزدايي را دنبال و کاري کنيم که روابط بينالملل ايران با جهان بهبود يابد، ارتباطات نقش اصلي را در اين زمينه بازي ميکند. از همه مهمتر اين است که زيرساخت اقتصادي ايران بايد از حالت مميزي خارج و به شکل اقتصاد پويا درآيد و دولت بايد نقش کوچکي در آن داشته باشد. دولت نبايد در اقتصاد به رقيب بخش خصوصي بدل شود. خصوصيسازي هنوز خوب انجام نشده و در اين بخش اقدامات اشتباه زيادي صورت گرفته است. از اين گذشته اجازه داده نميشود تا بخش خصوصي واقعي در اقتصاد نقشي ايفا کند يا در تصميمگيري نظر بدهد و کمک کند.
در حال حاضر هم دولت بدهيهاي سنگيني به بخش خصوصي دارد، يعني دولت بهجاي اينکه بخش خصوصي را تقويت کند و افسار اقتصاد را به دست آن بدهد و خود صرف نقش رگولاتوري را ايفا و زيرساختها را آماده کند، همين بدهيها باعث ضعف اين بخش شده است. امروز ما ميراثدار يک اقتصاد مريض و بازمانده از دوراني که اقتصاد با نفت ميچرخيد و ناکارآمديهاي خودش را نشان نميداد، هستيم. امروز ميبينيم که تصميمات اشتباه چه هزينههايي را ايجاد ميکند در حاليکه در گذشته اينطور نبود و حتي اگر تصميمي اشتباه گرفته ميشد هم پول نفت اين اشتباهات را ميپوشاند ولي امروز به مديراني نياز داريم که تصميمات درست و صحيح بگيرند و براي يک دهه آينده کشور ريلگذاري کنند و کشور را جلو ببرند ولي متاسفانه اتفاقي که افتاده اين است که اولا مشارکت اين دسته مديران در اقتصاد کمرنگ شده و دوما بهدليل هزينهزا بودن تصميمگيري، بهنوعي قدرت تصميمگيري از آنها گرفته شده است. در سياستهاي کلان هم چرخ بر همان محور قديم ميچرخد و تغييرات پايداري را شاهد نيستيم و اگر اين تغيير پايدار در اقتصاد کلان صورت نگيرد ميتواند وضعيت ما را از چيزي که امروز هستيم بدتر کند. ما نياز به سرمايهگذاري خارجي و تغيير پايدار اقتصاد کلان نفتي و رقابتي داريم تا قدرت خريد مردم افزايش پيدا کند. اينکه امروز سرانه ملي ايران به ۷/۴ ميليون تومان رسيده بسيار دردناک است و اين اتفاق براي کشور ۸۰ ميليوني زيبنده نيست.